آیینه رو
به فروتني هاي دوست هنرمندم ، سيد ميثم قاضي مير سعيد
كاش آسمان پلكي زند ، تا تو نمايان تر شوي
كاش اي وفور روشني ! حتي فراوان تر شوي
قد مي كشد درچشم شب، شرمي بليغ و باشكوه
حالي كه از تن پوش ابر ، عريان و عريان تر شوي
اي بغض بسته باز شو ، اي حنجره آواز شو
جا دارد اين تحرير را ، يك پرده گريان تر شوي
مژگان به مژگان نيشتر، محكم ، مصمم ، بيشتر
کاش این مداوا را ولی امشب شتـــابان تر شوي
در من تماشـــا كردي و تنهايي ات تكثير شد
مي بينمت آیینه كز اين هم پريشان تر شوي
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم آبان ۱۳۸۸ ساعت 19:1 توسط کورش آقامجیدی
|
Hasoosha's an acronym