کور و کساد
و ناگزیر
وقتی تمام شد این نیز
با سرنوشت حتمی قبلی ها
سنجاق می شود
وَ
روی بساط کور و کسادش
یا باد می کند، یا ....
یا باد می کند .
با این همه
هی تند تند
هی سطر سطر
هی می نویسد و هی باز
خط می زند
تنها به این امیدکه ....
شک هم نمی کند این بار
حتماً صدای له شده اش را باد :
« آقا !»
« خانم ! »
از گوشه ی پیاده رو
تا گوش های سنگ و اصمِّ روندگان
آیندگان
خواهد رساند
و آنها
یک لحظه ، یک دقیقه ی نا قابل
بر جا درنگ می کنند
و بعد یا
رد می شوند ، یا
رد می شوند .
آن وقت باز او
از ابتدای سطر
هی می نویسد وهی باز
فریاد های تازه ی خود را ، یا
خط می زند
یا
خط می زند .
اردیبهشت هشتاد و دو
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۸۶ ساعت 0:11 توسط کورش آقامجیدی
|
Hasoosha's an acronym