پایان قناری
تصنیف وترانه ایست که اول بار آن را بر روی آهنگی از دوست عزیزی ـ بماند ـ گفتم و نوشتم . شکل اولیه اش کمی با این فرق داشت ؛ ولی نهایتا به این شکل و شمایل در آمد :
پایانِ قناری
شب دق مرگِ ترانه
شب پایانِ قناری
غزلی گنگ وسترون
فقط این مانده کنار من
چه شدآن وسوسۀ سرخ
که من از شاخه نچیدم
چه سر انجام غریبی
که مرا گاز زند سیبی !
شب بیداری محتوم
شب سردرگم سنگین
پس از آن خواب خجسته
که گره می زند آیا
نخ رویای قشنگی
که به یکباره گسسته
وَ به خمیازه شده بسته
*******
نگران تو نشستم
تو در آیینه نبودی
وَ تو را آه کشیـدم
شبحی شکل خودم دیدم
شبحی تار و مردد
خورۀ ذهن و زبانم
من و این آینـه کم کم
به ستوه آمده ایم از هم
شب دق مرگ ترانه
شب پایان قناری
جسدی مانده کنارم
به جز این گور گرامی
نفس مردۀ خود را
به چه خاکی بسپارم ؟
که همین آینـه را دارم
Hasoosha's an acronym